بهـ نامـ او
چشمـ هایمـ را می بندمـ
دستـ های خیالتـ را محکمـ می گیرمـ
و رهسپار گریزانـ موجـ های دنیای عجیبمـ میشومـ
دوستـ دارمـ قرارمانـ یکـ چمنزار سبز سبز باشد
پر از رهایی؛ پر از حسـ خوبـ
بیا و با منـ خودتـ را بهـ آغوشـ باد سپار
تعلقاتتـ را رها کنـ!
فقط یکـ لحظهـ ی بی التهابـ داشتهـ باشـ!
همینـ!
ϰ-†нêmê§ |